PIONEER-GROUP

پروژه ی فعلی گروه:تایپ غار ارواح( جلد نهایی وراثت) و ترجمه ی جلد هفتم کارموز رنجر و جلد 5 سی و نه سرنخ

PIONEER-GROUP

پروژه ی فعلی گروه:تایپ غار ارواح( جلد نهایی وراثت) و ترجمه ی جلد هفتم کارموز رنجر و جلد 5 سی و نه سرنخ

خواستگاری یا انتخاب از م.مودب پور

اینم یکی دیه از آثار مودب پور.....این یکی فیلم نامه اس فیلمش هم قبلا نشون داده
دخترا میرن خاستگاری پسرا(شرم برما مردان)
قسمتی از داستان::::::“فریبا و شهره واستادن و منتظرن که مترو بیاد. در ضمن دارن با همدیگه صحبت می‌کنن. تو مترو یه عده خانم و آقا هم هستن. البته بیشتر خانم‌ها هستن” فریبا: یه دختر، کالا یا یه چیز فروشی نیس که بذارنش توی یه مغازه و براش مشتری بیاد و اکه پسندیدش، ببره بزاره تو خونش! مریم: من که از این جرأت آ ندارم به بابا بگم من می‌خوام برم خواستگاری! فریبا: پس حق انتخاب ما چی می‌شه؟! یعنی ما محکومیم که همیشه انتخاب بشیم؟ حق نداریم خودمون انتخاب کنیم؟! مریم: آخه چه جوری می‌شه؟! یعنی اگه ما سه تا این رسم و عوض کنیم، دیگه از این به بعد جای اینکه پسرا بیان خواستگاریه دخترا، دخترا می‌رن خواستگاری پسرا؟!

دانلود


**توجه**::اگر از آثار مودب پور در این پست استقبال نشود...از گذاشتن ادامه ی کتابهای این نویسنده صرف نظر میکنم)چه لفظ قلم!!!(}نظرات مثبت باید بیشتر از 10تا باشه{
نظرات 16 + ارسال نظر
OMID جمعه 21 مهر 1391 ساعت 16:30

دمت گرم ژوپی!!!!
اونیکی کاری که بهت ایمیل زدم رو یادت نره!!!! تو هم 2 تا کار کن دیگه!!!!!

JuPiTeR جمعه 21 مهر 1391 ساعت 16:30 http://pioneer-group.blogsky.com

نظر ندین قهر میکنم دیه آثار مودب پور رو نمیزارم!!!

JuPiTeR جمعه 21 مهر 1391 ساعت 16:31 http://pioneer-group.blogsky.com

باشه امید!!!!
الآن درست حسابی وقت ندارم!!!

lola جمعه 21 مهر 1391 ساعت 17:40

az injoor romana nazar fantasy bezar

ژوپیتر:اگه استقبال نشه دیه نمیزارم!!

دوقلو ها جمعه 21 مهر 1391 ساعت 18:12

واییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!!!
این وای چند تا علت داره:
1- پایونیر به این جا سر زده!!!!چرا ما اون موقع نبودیم!
2- قراره یه قسمت از کارآموز رو ترجمه کنه!!!
3- تا آذر هم این کارو انجام میده!!!

پایونیر 81 یکی عاشقتیم!!!!!!بهترینی!!!!








دوقلو ها جمعه 21 مهر 1391 ساعت 18:14

ژوپی با این که از مودب پور خوشمون میاد و تصمیم به خوندنش داریم اما بهتره دیگه فضای فانتزی رو حفظ کنیم. مخصوصا" در مورد نوجوانی بودن کتاب ها.

JuPiTeR جمعه 21 مهر 1391 ساعت 18:37

ج دوقلوها:گفتم اگه استقبال نشد نمیزارم دیه!!!
تقلب هم کسی نمیتونه بکنه!!!!
آی پی های هرکس فرق داره!!!!

JuPiTeR جمعه 21 مهر 1391 ساعت 18:52

از این به بعد برا کسایی که آواتار ندارن از این آواتار ها که برا من اومده میاد

JuPiTeR جمعه 21 مهر 1391 ساعت 18:55

بچه ها جاتون خالی!!!!
چهارشنبه ای هندسه داشتیم!
تیتر درس جدید تو جزوه بود:
قضیه خر(به عربی:حمار)

JuPiTeR جمعه 21 مهر 1391 ساعت 19:22

از این داستنک خوشم اومد گفتم تک خونی نکنم برای شماهم بزارم:
نوه ی خوب من:
حامد با اصرار سوار ماشین پدرش شد .هر کاری کردند از ماشین پیاده بشه نشد که نشد. پدر و مادرش فکر میکردند اگه بفهمه بابا بزرگ رو میخوان ببرن خونه سالمندان و اون دیگه نمی تونه پدر بزرگش رو ببینه قیامت به پا میکنه.اما اینطور نشد.

خیلی اروم نشست صندلی جلوی ماشین، مثل آدم بزرگها.بابا بزرگ هم مات و مبهوت نشسته بود صندلی عقب و غرق در خیالات خودش بود ، وهر چند حالش خوب نبود از بی احساسی حامد کوپولو تعجب زده بود ولی به روی خودش نمی آورد. به اولین خیابان که رسیدند حامد رو به باباش کرد وپرسید :بابا اسم این خیابون چیه؟باباش جوابش رو داد.اما حامد ول کن نبود.اسم تمام خیابونها رو دقیق دقیق میپرسد.بلاخره حوصله باباش سر اومد با ناراحتی پرسید:بچه جون اسم این خیابونها رو میخوای چیکار کنی؟به چه دردت میخوره؟

حامد با صدای معصومانه اش گفت:بابایی میخوام اسم خیابونها رو خوب خوب یاد بگیرم تا وقتی تو هم مثل بابابزرگ پیر شدی ببرمت اونجا تنها زندگی کنی.دنیا رو سرش خراب شد.نگاهی از آیینه به پدر پیرش کرد، خودش رو اون پشت دید . از همون جا بسرعت دور زد . و برگشت بطرف خونشون.حامد کوچولو اون جلو یواشکی داشت میخندید. برگشت و دستای داغ و تب دار بابابزرگش رو تو دستای کوچیکش محکم فشار داد ،اشک از چشمهای پیرمرد سرازیر بود

armaneiran جمعه 21 مهر 1391 ساعت 20:46 http://good-life

سلام:
اول که تبریک ژوپیتر، امیدوارم همیشه موفق باشی.
بعدشم من یه آرشیو هی بفهمی نفهمی کامل دارم، البته کتاب های فانتزیش کم نیست اما از یه سری کتاب مرجع تا ژانرهای دیگه و خصوصا، جنایی، جاسوسی، خون آشامی و جادویی.
به نظرم اگه یه قسمتی مث درخواست کتاب می ذاشتی و بعد همراه کتاب هایی که خودت معرفی می کردی بازدهی بیشتری پیدا می کرد.

ژوپیتر:خیلی ممنون
از آرشیوت هم اگه آپ کنی به همراه یه توضیح مختصر به من بفرستی به اسم خودت تو وب میزارم.
فقط برای نوجوون باشه!!!
کسی کتاب درخواست کنه اینجا میزاریم!!البته اگه پیدا کردیم!!
داخل تالار هم یچیزی تو همین مایه هاهست!!!!

فاطمه شنبه 22 مهر 1391 ساعت 01:02

خو من از این هم استقبال می کنم.اینم مثل گندم باید قشنگ باشه.

ژوپی جان شرم بر ما مردان یعنی چی اخه؟؟؟؟من چندین جای مختلف خوندم که قدیم قدیم قدیم قدیم قدیم قدیم قدیما رسم این بوده که خانما از اقایون خواستگاری کنن.شرمندگی نداره که!!!

Pioneer شنبه 22 مهر 1391 ساعت 08:14

سلام به همگی
ژوپیتر عزیز منم تشکر می کنم بابت کتابهایی که معرفی می کنی. کارت خیلی ستودنیه.

نریمان:وای پایونیر خودتی دلم برات تنگ شده بود خو دلم اب شد

Pioneer شنبه 22 مهر 1391 ساعت 08:19

دوقلوهای عزیز ممنونم که این قده لطف دارین.
منم عاشق تک تک شماها هستم!

JuPiTeR شنبه 22 مهر 1391 ساعت 10:51

سلام pioneer خوبی؟؟
خیلی ممنون!!!


پ.ن:بیا تو پست بعدی کتاب بذار بخونیم

ruby یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 14:37 http://nirvana32.blogfa.com

سلام. من یه مقدار از کارهای م مودب رو خوندم.دوستام هم که از کتابا خوششون اومد.از جانب همه ممنون.

ژوپیتر:خواهش

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.